تنّور خرد باید که پخته شود خامی هرگز نرسد انسان به اوج زخود کامی
مغرور مشو عاقل به علم و هنرهرگز بی شک فِکَند کبرت به دام و به بد نامی
دیگر همه می دانند راه رهایی را دریافته اند آسان چه خاص و چه ازعامی
دکتر نادر نوری - تیر 98
تنّور خرد باید که پخته شود خامی هرگز نرسد انسان به اوج زخود کامی
مغرور مشو عاقل به علم و هنرهرگز بی شک فِکَند کبرت به دام و به بد نامی
دیگر همه می دانند راه رهایی را دریافته اند آسان چه خاص و چه ازعامی
دکتر نادر نوری - تیر 98
به کاشانه در آیید , نگردید به هرجا
چودر گشت وگذارید بسا ریسک پذیرید
مولا نادر عهد کرونا
ز ویروس مرنجید , بدنبال بقا است در این حال بکوشید که ویروس نگیرید
به کاشانه در آیید , نگردید به هرجا چودر گشت وگذارید بسا ریسک پذیرید
نمیرید نمیرید کنون زنده بمانید کمی بیش چو ماندید توانمند و امیرید
بکوشید بکوبید خرافات کهن سال چو زین جهل رهیدید شما ماه مُنیرید
هر آن کس که زَند لیس , فلز یا ورقی چرم مریض است بگوئید کپک مغز و اسیرید
نمیرید نمیرید کمی صبرنمایید کزاین گِل بدرآیید گُل و باغ بگیرید
بخندید برقصید وزین ریز مترسید اگر ترس فرو ریخت همه شاد ودلیرید
________________
دکتر نادر نوری( نافذ) اسفند 1398
بر گرفته از وبلاگ دکتر نادر نوری
هیولای تاج
دکتر نادر نوری اسفند 98
نه زر بزن نه زور بگو نه زر بده
شمس فروشان شمع پرست
بحررا رها, چشم به نهر دوختند
شمس را به شمعی کم سو فروختند
ای دریغ از این همه ظلم روزگار
جهل را عَلم کرده وعلم را به دار
_______
نادر نوری ( نافذ) - بهمن 98
خیالات متحده
خیالات متحده
دقیقن چند دقیقه پیش از پیش خواب برخاستم .
خواستم به جویبار پیچ در پیچ اندیشه ام سریع سری بزنم و یک دسته گل نو بچینم .
ناچار برای بدست آوردن چند برگ آچار دست نیاز به سوی میز مطالعه دراز کردم
او هم بی سدا چند برگ در دستم گذاشت.
داشتم مداد زرنگی را بر می داشتم تا نهال های افکارم را بر روی کاغذ بکارد که یکباره برق قهر کرد و اتاقم را ترک .
در گور تاریکی از تاریکی با نور مهتاب باریکی تنها ماندم .
جیرجیرک ها از شادی جار زدند و سوسکها هم در آن دم سیاه تا توانستند باربردند.
ومن هم آرام بر شانه ی سرد سکوت تکیه زدم .
در گوشه ای گوشیم را شمع و تکه ای تمرکز جمع کرده بلکه نقطه نوری به کانون افکارم بتابد تا چهار دیواری دلسردی ام را کمی گرم کنم که ناگهان خفاشان خیالات متحده به سرم یورش آورده که کشان کشان مرا از کهکشان فکربه چاه زندان دیاربکر بیندازند
اما چنگ به آسمان و ریسمان زدم و نعش نقشه کور آن دشمنان نور را به قعرگور فرستادم .
نمی دانم کدام کودن کمین کرده با کمان کنایه شانه ی شأنم را زخمی کرده بود.
و کنون نمی دانم کدام کاهن کوزه های کهنه اش را برکله ام می کوبد
نمی دانم کرکس های کچل هستی چرا هیچ گاه از مو سیر نمی شوند ؟
اما سوگند به شش های شیمیای ام من هتا به پیاز آنها نیاز ندارم
سوگند به ناله های شجریان و خنده های رضویان که روزی حنجره ها خنجر ها را پاره خواهند کرد .
روزی قلم ها قمه ها را قلع و قمع خواهند کرد
روزی ریا را به ریالی نخواهند خرید
روزی خواهد آمد که کسی حاضر نیست دیگر کپسولهای تهی غمپاشان را پر کند
و نهال ها به ریش تیشه خواهند خندید
دکتر نادر نوری - کرمانشاه - Dr Naader Noory... بهمن 98
هزار آفرین بر سیاست مدار که نه دزد باشد نه چون گرگ هار
فروتن فداکار فردی امین نه چون لاشه خواری که کرده کمین
پلید است و پست آن سیاست مدار نما یش چو موسا خفا یش چو مار
نیاید به ذهنش هنر جز دروغ بقا یش همیشه به کرنا و بوغ
دکتر نادر نوری
دریغ ایران که هر روزش عزا است
جهان حیران عجب اینجا چه جا است ؟
سیاچاله ی غم های جهان شد
تو گویی مخزن هر چه بلا است
دکتر نادر نوری 29 بهمن 96
بر گرفته از وبلاگ دکتر نادر نوری naadernoory.blog.ir