زبان وحشی ها تف و انگ تفنگ است
زبان وحشی ها تف و انگ و تفنگ است
زبان انسانها دانش و بینش و قلب قشنگ است
دکتر نادرنوری - مهر 1400
استفراغ دین
چرا مردم ایران روز به روز از دین فرمایشی گریزان تر می شوند و بی دین تر؟
در یخچال در آشپزخانه خوراکی های خوب و خوشمزه ای چیده شده و کودکِ خانه بنا به سرشت خدادادی هر گاه گرسنه شد به آشپزخانه رفته با گرایش و گزینش خود هر آنچه ذات بدنش می طلبد بر می دارد و می خورد ... تا زمان ناهار... مادر دلسوز ولی غافل , جاهل, لجوج و کوتاه فکر , بر سر سفره ناهار با زور و خشونت و گیر و بند می خواهد با قاشق باز از آن خوراکی های خوب و خوشمزه در دهان کودک نگونبخت بچپاند در حالی شکم کودک انباشته از همان خوراکی هایی است که با اختیار و گزینش خود برداشته و خورده ! بر سر سفره مادر قاشق را با سماجت و لجاجت و خشونت تمام در حلقوم کودک کرده می گوید ناهارت را نخورده ای ! باید بخوری ! باید ..... باید ....
در این گیرو دار بگیر و بگری , کودک بد بخت , قاشق به حلقوم رسیده یکباره اوغ زده و هر آنچه هم قبلن خود با اختیار و گزینش خود برداشته و نوش جان کرده بود همه را بالا آورده و تمام استفراغ می کند و این بار شمکش کلن بی غذا میشود ! بی غذا بی غذا !!! دین هم همینگونه است . سرشت انسانی هر فرد آن اندازه از دین را که نیاز فطری و ذاتی او را برآورده می کند خود بر می گزیند و خود بر می دارد اگر بخواهیم افزون بر دین سرشتی را بر خلاف تمایل ذاتی و نیروی اختیار فرد با میخ ( همان قاشق) خشونت و لجاجت بر مغز فرد بکوبیم میخ ( همان قاشق ) که به سطح ( حلقوم ) مغزش رسید خواه ناخواه اوغ می زند و تمام آنچه راکه هم قبلن مغزش پذیرفته از مغزش استفراغ می کند و از دست می دهد و از بیخ بی دین می شود بی دین .... و بی دین می ماند
لِقوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
دکتر نادرنوری آبان 401
دریغ ایران که هر روزش عزا است
جهان حیران عجب اینجا چه جا است ؟
سیاچاله ی غم های جهان شد
تو گویی مخزن هر چه بلا است
دکتر نادر نوری 29 بهمن 96
بر گرفته از وبلاگ دکتر نادر نوری - کرمانشاه
آه از آتش دل , درغم خود می جوشم
رنج ریشه زده تب می کنم و خاموشم
خنده رویی من ازشادی و خوشحالی نیست
پوشه ای بر سر سد زخم زمان می پوشم
____________
دکتر نادر نوری ( نافذ )
نامه ای سرگشاده به کشور بدستان
بلند جنابان ریزو درشت این کشور که به مخ خود به گوش شنوا مفتخر !
همان مدعیان گوشدار بی هوشی که ناله های دردمندان بیهوش را نمی شنوند .
همان خوش خورهای روی زمین همان
کاخ نشین های آخ نبین.
نوشته های این درد اندیش روان پریش را که از سیاه چال غم به شما دلدادگان لم نوشته بخوانید تا جایگاه درخور خود را بدانید
در این ساعت های پایانی؛ سال بیرون از حب منصب و مال, بدون تبر و تیشه تنها با دوربین اندیشه چشم اندازِ به فکر انداز ی را که در سال گذشته کاشته اید , به دور از غرور مرور کنید . به جای ذکرعیان ؛ دمی در نهان فکر کنید!.
سالی که گذشت چه در چنته داشتید ؟ چه کاشتید ؟چه برداشتید ؟ چه گماشتید ؟ عدالت را سر جایش گذاشتید؟
بر سرمردم چه زدید گِل یا گُل ؟
بیایید امسال در آغاز این بهار و این کذالک النشور به تنظیمات کارخانه ی فطرت پاک باز گردید به شرف درونی خود قول دهید که در این سال نو دیگر روی ریل ریا راه نروید کوله بارهای ریا را خالی کنید با خدا خود پیمان ببندید که خودتان باشید نه ریایتان با بوق و کرنا سوار قطار دروغ و تکذیب نشوید! به گاری ، به خواری ، به حرف های کوچه بازاری افتخار نکنید به دندانهای عقب مانده دندان عقل نگویید
اگر نمی توانید گریه ای پاک یا گرهی باز کنید پس کمترناز کنید. ؟
خدمتگزارید ؟ خوب ! چه در چنته داشته اید یا دارید ؟ خود حجاب خود ، اصلن سربارید ! ز میان برخیزید
ای آقایان! خدمت سرایان ! با شجاعت و رشادت استعفا دهید. زمیان برخیزید .
مدعی خدمتید این بزرگترین خدمتی است که می توانید برای مردم انجام دهید پس اگر
یا ایها المَلَاء اگر عقل در سر دارید دست از سر ملت بردارید ..
می خند دید که چه می گوید ؟چرااستعفا؟ ما که از شایستگانیم والگو برای جهانیان ! ما مهره های مهر و وفا آنگاه استعفا ؟
آری استعفا !
الیس منکم رجل رشید ؟
ای کار بدستان کارد بدستی که هر روز نان مردم را بیشتر از پیش می بُرید و می بَرید آخر شما چه موجوداتی هستید که جز آب دوغ دروغ و تکذیب چیزی بر روی سفره ولی نعمتان خود نمی گذارید؟
شرم داشته باشید و شهامت استعفا
! الیس منکم رجل رشید ؟
شایسته اید ؟ کاردانید ؟ خود گویید و خود خندید ! در صداقت نمره چندید ؟ شایستگی و کار دانی شما را چه کسانی باید حس کنند و تشخیص دهند ؟
آیا شایستگی و کاردانی شما را جز این توده ی کارد به استخوان رسیده که کار بدست آنها شده اید باید لمس کنند ؟ شهامت دارید یا ندارید شرم داشته باشید واقعیت ها را با حلق های حراف خود تکذیب نکنید
ویل للمکذبین !
الیس منکم رجل رشید ؟؟
دکتر نادر نوری 29 اسفند 1400
برف زمستانی وقت خود را صرف بستن راههای روستا کرده بود . از چاه گرفته تا چاله همه جا را ماله کشیده بود
مردم هم در بن بست خانه هایشان به ناچاردسته به دسته درها بسته همه نشسته .
زائویی از زانو به پایین , پایش پفیده و آماسیده از درد داد می زد .
با مداد همسرش به زحمت زنگ زد که نه راه آمدن داریم و نه شکیب بی خیال نشستن .
نافذ فکری بکن و دری بگشا به رویم . " کدام در بزنم چاره از کجا جویم ؟"
چون چنین شنیدم هیچ چاره ندیدم جز اینگه بگویم هر 4 ساعت پیاز خامی بخورد تا راهداران بیایند و راه را بگشایند .
غروب که راه باز و به شهررسیده بودند بی درنگ دراورژانس انوکساپارین را برای زائو آغازیده بودند .
پرستاران بخش چون داستان را شنیدند بر این چنین چاره ی نجات بخشی پیازوپارین نام نهادند .
_________
دکتر نادر نوری ( نافذ )
جوندگان عصر عجیب
ملیونها تپش پیش , در کشوری درویش , گرگانی در لباش میش, بر مردمی دلریش حکومت می کردند اما به فکر خویش .
نه گرهی می گشادند نه به خردمندان گوش می دادند
تنها وعده های پیچ در پیچ در گوش مردم می ریختند دیگر هیچ
از شش ماهه تا چند ساله وعده قباله می کردند ؛ بعد آن را به ان شا الله حواله می کردند ؛ سپس هر قباله را
با بی حیایی جزغاله می کردند و در این فاصله باز هم از فرصت استفاده می کردند و نان مردم را در خوان خود می گذاشتند
و پس از آن چون جوندگان به دالانهای دروغ پناه می بردند
می گفتند تا شش ماه دیگر الگوی جهانیان خواهیم شد ! مردم پاینده باشید که سال آینده خبر های داغ خواهیم داشت !
تا سه سال دیگر سنبل پیشرفت خواهیم کاشت ! . آهای آحاد مردم ؛ تا پنج سال دیگر آقای آفاق خواهیم بود
و در سال دهم جهان را از دست خرهای خرفت خواهیم گرفت ! وبااین قار قارها ؛ همایش ها برگزار و شعار بار مردم می کردند
در دریای شور دروغهایشان هیچ نشانی از کشتی وعده های تاریخ مصرف گذشته نبود تا چشمش کار می کرد جز دود دل های سوخته نبود
و اینک پس از ملیونها تپش جسد آنها مانند وعده هایشان پوسیده است
نه از خوان هایشان خبری هست و نه بر استخوانهایشان سری
از آن همه نان بُری و خوان دزدی و سهم خواهی چیزی با خود به ته گور برای دفاع از خود در برابرلشگر مور نبرده اند
اینک کاش می شد اسکلت های اسکل آنها را به حرف آورد و پرسید :
به راستی از آن همه مردم آزاری و سلب آزادی و دروغ و تبانی های نهانی و فریب افکار جهانی چه خیری دیدید و به چه هدفی رسیدید خیر ندیده ها
دکتر نادر نوری ( نافذ) - آبان 00
پُست های زندگی پوسیدنیست
هر کسی از پست خود افتادنیست
کیست کودن؟ آن که به بالا خوش است
مهره هایش خُردتر خواهد شکست
ـــــــــــ
دکتر نادر نوری ( نافذ )
تا به کی در اشک شنا باید کرد ؟
گوش به هر ابله چرا باید کرد ؟
این جهان هرگز جای ماتم نیست
هرچه جز شادیست رها باید کرد
ــــــــــــــــــــ
دکتر نادر نوری ( نافذ) تیر ۰۰
خنده بر لبم ولی دلشاد نیم
خواستارهیچ جز فریاد نیم
خسته از رذالت بیدادگران
گرچه حرف می زنم آزاد نیم
دکتر نادر نوری - نافذ - خرداد ۰۰
خالی کردنش واقعن محال است
دالانهای تاریک ودگم آن غار
خالی از خرد زاغه ی زغال است
______________________
دکتر نادر نوری ( نافذ ) خرداد 1400
دکتر نادر نوری ( نافذ ) خرداد 1400